بیکران
از بین دفعاتی که در برار پرسش " بزرگ شدی میخوای چیکاره شی ؟! " قرار گرفتم، اولین باریش که توذهنم مونده، حوالی 3-4 سالگی و موقعی بود که ثبت نام کرده بودم برای یه کلاس نقاشی مکاتبه ایی و آقا نقاشیِ هیچ وقت زیارت نشده ازم خواست تا در باره شغل آیندهام براش یه نقاشی بکشم.
منم مداد رنگی هام رو برداشتم و اول حسابی کاغذ رو سیاه کردم و بعدش کلی ستاره ریختم روش. چندتا دایره قهوهایی گذاشتم گوشه کنارههای کاغذ و یه موشک کشیدم وسط صفحه و دست آخر هم یه آدم تو یه لباس سفید پف کرده با یه کلاه گرد شیشهایی که شبیه تنگ ماهی میمونه سرش.
حالا دیگه حدود بیست سال از اون روزها میگذره و هنوز شور و هیجان عجایب این مخلوق شگفت همراهمه. بعد از کلی کلنجار رفتن و بالا و پائین کردن برای پیدا کردن مسیر زندگیم فکر میکنم حالا جائی وایستادم که بهش تعلق دارم.
والسلام
پ.ن:
بسم الله الرحمن الرحیم . .